آخرین درخواست
مرا مهمان کن
به نوازشی
به بوسه ای
به لبخندی...
از پشت تیک تاک ساعت تنهایی ام
صدای حزن می آید
عرق سرد پیشانی ام
بوی هجرت می دهد
شاید این آخرین درخواستم باشد
درست مثل مجرمی که پای دار ایستاده
ستونم را عوض کنید
شاید فرجی شود و روی پایم بایستم
دلم را هــــــا کنید
شاید گرم شود و سر بالا بایستم
نـــــــــه...
این آخرین درخواست من است
مرا مهمان کن
به نوازشی
به بوسه ای
به لبخندی...
+ نوشته شده در سه شنبه ۶ دی ۱۳۹۰ ساعت 21:58 توسط محمد نوری
|