مرد

دردها را بايد گفت

سرد ها را بايد ديد

مرد ها را جست

ترد ها را بايد چيد

مرد ها پر دردند

همچو فصل سردند

در ميان پاييز ترد همچون برگند

زردها مي افتند

مردها مي ميرند

همچو برگ زردي

زير پا ميشينند . . .

در ميان پاييز

من همان يك مردم

تو همان سرمايي

من درختي زردم


دو سال گذشت . . .

دو سال گذشت

از اولین روز

از اولین ساعت

از اولین نگاه

از اولین . . .

به حرمت هشتمین ساعت از شب هشتمین روز هشتمین ماه سال هشتاد و هشت

به حرمت روز میلاد هشتمین خورشید عشق

و به حرمت کیک آهو شکلمان بی آنکه بخواهیم*

و به حرمت نگاهت که زیباترین نگاه هاست

و به حرمت . . .

ضامن دل آهوییمان باش

و بمان با دلمان تا آخرین نفس ای ضامن آهو

--امروز سالگرد ازدواجمان است--

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

 *اونروز همه چیز اونقدر تند پیش رفت که از کیک عقد یادمون رفت، قنادی به ما کیکی به شکل یک آهو داد که تنها کیک باقی مانده ی اونروز قنادی ها بود! . . .  

زنده یاد

میدانم تا زنده ام از یاد رفته ام
و تا میمیرم
صدایم میکنند:
زنده یاد . . .